زمان تقریبی مطالعه: 12 دقیقه

ابوعبیده جراح

اَبوعُبِیدۀ جَرّاح، عامر بن عبدالله بن جراح (د 18 ق / 639 م)، ‌صحابی مشهور پیامبر (ص). وی از تیرۀ بنی‌الحارث قبیلۀ قریش بود (كلبی، 125‌). در نسب او معمولاً پس از كنیه، نام جدّ به جای نام پدر یاد می‌شود. پدرش عبدالله در جنگ فجار از سركردگان قریش بود (ابن‌حبیب، 170؛ ابوالفرج، 22 / 62-63). مادر ابوعبیده نیز از قریش بود كه بعدها اسلام آورد (خلیفه، 1 / 62). گفته‌اند كه ابوعبیده به همراه ارقم بن ابی ارقم و عثمان بن مظعون، نزد پیامبر (ص) اسلام آورد (ابن هشام، 1 / 252-253؛ ابن سعد، 3 / 393)، اما بنابر قولی غیرمشهور، ولی در آغاز اسلام، به دست ابوبكر مسلمان شد (محب طبری، 3 / 346؛ قس: ابن اسحاق، 140). از آنجا كه سن وی در جنگ بدر، 41 سال ذكر شده (ابن سعد، 3 / 414؛ ابن قتیبه، 248؛ ابونعیم، 2 / 20، 24‌)، بایستی به هنگام اسلام آوردن نسبتاً جوان بوده باشد.
ابوعبیده خود از دعوت‌كنندگان به اسلام بود (بلاذری، انساب، 1 / 123) و نام او جزو كسانی ذكر شده كه پیش از جعفر بن ابی طالب به حبشه هجرت كردند (ابن‌اسحاق، 177). برخی نیز گفته‌اند كه وی در مهاجرت دوم به حبشه رفت (ابن‌سعد، 3 / 410) و برخی او را مهاجر هر دو هجرت دانسته‌اند (بلاذری، همان، 2 / گ 346 الف).
ابوعبیده پس از هجرت پیامبر (ص) به مدینه از حبشه به مكه بازگشت و سپس به مدینه هجرت كرد (نک‍ : ابن هشام، 1 / 369؛ ابونعیم، 2 / 20) و پیامبر (ص) میان او و سعد بن معاذ بن نعمان (ابن هشام، 1 / 505؛ ‌ابن سعد، 3 / 421) یا سالم، مولای ابی حذیفه (همو، 3 / 88؛ ابن حبیب، 71؛ بلاذری، همان، 1 / 270؛ قس: احمد بن حنبل، مسند، 3 / 152؛ ابن حجر، 1 / 171) عقد برادری بست و با محمد بن مسلمه نیز به منظور برخورداری از میرات یكدیگر (بلاذری، همان، 1 / 270-271؛ ابن حبیب، 75) پیمان برادری برقرار كرد.
گفته‌اند كه ابوعبیده در جنگ بدر (نک‍ : ابن‌هشام، 1 / 685؛ واقدی، المغازی، 1 / 157)، پدر خود را كه از مشركین بود، به قتل رسانید و بدین‌سبب بر پیامبر (ص) آیه‌ای در حق او نازل شد (نک‍ : ابونعیم، 2 / 21-22؛ طبرانی، 1 / 171- 118)، اما از آنجا كه پدرش، به تصریح واقدی (نک‍ : ابن عساكر، 267؛ ابن حجر، 2 / 11) اسلام را درك نكرده بود، این روایت احتمالاً از فضایل بر ساختۀ بعدی است. در جنگ اُحُد، ابوعبیده از معدود كسانی بود كه وقتی پیامبر (ص) به سختی افتاد، از او جدا نشد (واقدی، همان، 1 / 240؛ ابن سعد، 3 / 410؛ بلاذری، همان، 1 / 318). ابوعبیده در چند غزوه و سریۀ دیگر نیز شركت جست (واقدی، همان، 1 / 340-341، 2 / 498؛ ابن سعد، همانجا) و خود در یك سریه و یك غزوه فرماندهی سپاه داشت (واقدی، همان، 1 / 4-5، 6، 2 / 552؛ ابن سعد، 2 / 86، 132) و در پیمان صلح حدیبیه از گواهان بود (واقدی، همان، 2 / 612). پیامبر (ص) همچنین او را با جمع دیگری از صحابه، در سپاهی به فرماندهی عمرو ابن عاص به ذات السلاسل فرستاد و او اگر چه با فرمانده سپاه رقابت داشت، ولی چنانكه گفته‌اند، پیامبر (ص) وی را به سبب ملایمتش در برابر عمرو عاص تحسین كرد (ابن هشام، 2 / 623-624؛ واقدی، همان، 2 / 770-773؛ ابن حبیب، 121-122).
در منابعی از گواهی ابوعبیده بر چند پیمان نامۀ هیأتهای نمایندگی قبایل با پیامبر (ص)، مبنی بر اسلام آودرن آنان، سخن رفته است (ابن سعد، 1 / 352، 354). گفته‌اند كه پیامبر (ص) او را برای تبلیغ به بحرین (احمد بن حنبل، همان، 4 / 137؛‌بخاری، 4 / 62- 63)، یا نجران، یا یمن فرستاد (موسی بن عقبه، 465؛ احمد بن حنبل، ‌همان، 5 / 400-401؛ بخاری، 8‌ / 134؛ بلاذری، همان، 2 / گ 346 ب).
وی به هنگام رحلت پیامبر (ص) با سپاه اسامه رهسپار جنگ بود. چون خبر وفات پیامبر (ص) به سپاه رسید، با اسامه و عمر به مدینه بازگشت (واقدی، همان، 3 / 1120). روایاتی نشان می‌دهد كه وی به همراه عمر در رساندن ابوبكر به خلافت نقش داشته است؛ اگرچه نقش اصلی ابوعبیده در واقعۀ سقیفه چندان روشن نیست، اما نمی‌توان همسویی وی و ابوبكر و عمر را در این امر و همچنین نقش گسترده‌اش را در حوادث بعدی، صرفاً تصادفی تلقی كرد. هنگامی كه ابوبكر و عمر شتابان به سوی سقیفۀ بنی ساعده روان بودند، به ابوعبیده برخوردند (طبری، 3 / 219) و هر زمانی به سقیفه رسیدند كه انصار برای انتخاب خلیفه در آنجا گرد آمده بودند (ابن سعد، 2 / 269؛ بلاذری، همان، 1 / 580-581؛ یعقوبی، 2 / 123). ابوبكر خواست با ابوعبید یا عمر بیعت كند (زهری، 142؛ واقدی، الرّدة، 23، 26؛ احمد بن حنبل، ‌همان، 1 / 56؛ ابن ابی الحدید، 6 / 8، 10، به نقل از جوهری) و حتی گفته‌اند عمر نیز نخست قصد بیعت با ابوعبیده داشت (ابن سعد، 3 / 181؛ احمد بن حنبل، همان، 1 / 35). به‌هرحال، چون ابوبكر خلافت یافت، ابوعبیده نقش عمده‌ای در ستاندن بیعت از مخالفان و خاصه حضرت علی (ع) برعهده گرفت (واقدی، همان، 29) و همین نقش در «رسالة السقیفۀ» ابوحیان توحیدی (ص 7- 8،‌20-24)، ‌از زبان ابوعبیده، بازتابی گسترده یافته است. ابوعبیده، همچنین به همراه ابوبكر و عمر و مغیرة بن شعبه در اخذ بیعت از عباس، عموی پیامبر (ص)‌، برای ابوبكر تلاش كرد (یعقوبی، 2 / 124-125؛ ابن ابی الحدید، 1‌ / 129-220) و پس از تثبیت ابوبكر در خلافت، به ادارۀ بیت المال مشغول شد و تا پایان زندگی یكی از مهم‌ترین عناصر استحكام اركان خلافت بود (خلیفه، 1‌ / 108؛ احمد بن حنبل، العلل، 3 / 491؛ طبری، 3 / 426).
در آغاز جنگهای ردّه، او و عمر، ابوبكر را از سختگیری در گرفتن زكات تا هنگام استحكام بیشتر مبانی خلافت، برحذر داشتند (كلاعی، 1 / گ 73 الف) و شاید به همین سبب، در گزارشهای مربوط به وقوع جنگهای رده، نقش آشكاری از ابوعبیده دیده نمی‌شود، اما وی به هنگام نظرخواهی خلیفه در مورد فتح شام، یكی از مشاوران عمدۀ او بود (ازدی، 2؛‌ كلاعی، 1 / گ 142 الف و ب).
اخبار مربوط به چگونگی حضور و فعالیت ابوعبیده در فتوح شام، بسیار پریشان و مغشوش است و این بیشتر به سبب تناقضاتی است كه در گزارشهای فتح سرزمینهای ایران و شام وجود دارد. براساس گزارش طبری (3 / 387) از ابن اسحاق، ابوعبیده، یكی از چند سرداری بود كه از سوی ابوبكر بر لشكرهایی گمارده شدند و همگی به سوی شام تاختند (نیز نك‍ : همو، 3 / 394). اگر چه در مورد واگذاری فرماندهی كل این سپاه به ابوعبیده، گزارشهایی در دست است، ولی ظاهراً وضع مسلمانان در ابتدای گشودن سرزمینهای شام، مانع از ایجاد فرماندهی واحدی بوده است (نک‍ : بلاذری، فتوح، 1 / 128؛ قس: ازدی، 16- 18). در اینكه نقش ابوعبیده در فتوح شام، پیش از درگذشت ابوبكر چگونه بوده است، نمی‌توان چندان بر اخبار تكیه كرد؛ همچنین نامه‌هایی كه گفته‌اند در همین زمان میان آن دو رد و بدل می‌شده، قابل اعتماد به نظر نمی‌رسد (مثلاً نك‍ : همو، 30-31، 44، 50؛ كلاعی، 1 / گ 153 ب ـ 154 الف؛ نیز نك‍ : ظاهریه، 2 / 282-283).
زمانی كه دمشق در محاصرۀ مسلمانان بود، ابوبكر درگذشت و عمر كه از آ‌غاز با خالد بن ولید نظر چندان مساعدی نداشت (نک‍ : طبری، 3 / 436)، بی‌درنگ به جای او ابوعبیده را به فرماندهی لشكر مسلمانان گماشت (نک‍ : زهری، 151؛ بلاذری، همان، 1 / 137؛ ابن سعد، 7 / 397). براساس خبری كه طبری (3 / 398) از سیف بن عمر نقل كرده، خالد نخست خبر عزل خود را از بیم تفرقه در لشكر پنهان داشت. نوشته‌اند كه ابوعبیده نیز فرمان امارت خود را چند گاهی آشكار نكرد (همو، 3 / 435؛ زهری، 174). به گزارش بلاذری (همان، 1 / 145) ابوعبیده پس از رسیدن به فرماندهی سپاه، مأموریتهای مهمّی به خالد می‌داده است (قس: طبری، 3 / 437). طبری در خبر دیگری (3 / 436) به نقل از سیف بن عمر، ‌ماجرای انتصاب ابوعبیده را از سوی عمر، پس از فتح یرموك آورده است. به هر حال، ابوعبیده پس از صلح با دمشقیان به سوی حمص روان شد و نخست با اهالی بعلبك و سپس حمص صلح كرد (بلاذری، همان، 1 / 154، 156؛ قس: طبری، 3 / 579)، اما لاذقیه پس از جنگ سختی فتح شد (بلاذری، همان، 1 / 157). بنابر خبر بلاذری (همان، 1 / 162) در رجب سال 15، پس از نبرد سنگین یرموك، ابوعبیده قِنَّسرین و انطاكیه را فتح كرد (همان، 1 / 172- 174). ابوعبیده همچنین بر تمام فتوحات سرزمینهای دیگر مانند اردن و فلسطین كه توسط عمرو عاص صورت می‌گرفت، نظارت داشت (ازدی، 107).
براساس برخی مآخذ، نامه‌هایی، میان ابوعبیده و عمر، مبادله شده كه معلوم نیست تا چه اندازه می‌توان آنها را واقعی شمرد (مثلاً نك‍‌ : همو، 125-126، 140-141، 146-147). گفته‌اند زمانی كه ابوعبیده سرگرم فتح بیت المقدس بود (17 ق)، مردم شهر تصمیم به صلح و پرداخت جزیه گرفتند، بدین شرط كه خلیفه خود برای صلح به شام آید. ابوعبیده به عمر نامه نوشت و عمر به جابیۀ دمشق و از آنجا به بیت‌المقدس آمد و صلح نامه را امضا كرد (بلاذری، همان، 1 / 164؛ طبری، 3‌ / 608- 609، قس: 4 / 56-57).
در 17 یا 18 ق (نک‍ : همو، 4 / 60) بیماری طاعون شام را فرا گرفت و گفته‌اند عمر كه از فر رسیدن مرگ ابوعبیده بیمناك بود، وی را به مدینه فراخواند. ولی او سرباز زد (همو، 4 / 58؛ محب طبری، 3 / 355-356؛ ذهبی، 1 / 18)، و سرانجام، همچون برخی دیگر از صحابه، بیمار شد و در 17 یا 18 ق درگذشت (ازدی، 267؛ ‌بلاذری، ‌همان، 1 / 165؛ ابن عساكر، 319-322). گفته‌اند كه گور او در اردن بوده است (ازدی، همانجا؛ ابوزرعه، 1 / 218؛ ابن اعثم، 1 / 311؛ ابونعیم، 2 / 20). از ابوعبیده فرزندی برجای نماند (ابن‌قتیبه، 247؛ ابن‌حزم، 176؛ ذهبی، 1 / 8، به نقل از زبیر بن بكّار).
در باب ابوعبیده، به عنوان یكی از صحابیان مشهور كه احادیثی نیز از پیامبر (ص) روایت كرده (ابونعیم، 2‌ / 28 به بعد؛ ذهبی، 1 / 6-7؛ مزی، 4 / 231-233)، فضایلی نقل شده است (احمد بن حنبل، الزهد 230؛ حاكم، 3 / 262- 268؛ ابن سلام، 73-74) و او را یكی از «عشرۀ مبشّره» دانسته‌اند (ابن عبدالبر، 2 / 793؛ محب طبری، 3 / 350-351) و گفته‌اند پیامبر (ص) سخت او را ستوده است (نک‍ : بخاری، 4 / 216؛ مسلم، 2 / 1881-1882)؛ نیز آورده‌اند كه عمر چندان به او اعتماد داشت كه گفت: اگر مراد مرگ دریابد و ابوعبیده زنده باشد، او را به جای خویش می‌گمارم (احمد بن حنبل، مسند، 1 / 18؛ ابن سعد، 3 / 343؛ بلاذری، ‌انساب، 2 / گ346 الف، 347 الف؛ طبری، 4 / 227).

مآخذ

ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغة، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1378-1384 ق؛ ابن‌اسحاق، محمد، السیر و المغازی، به كوشش سهیل زكار، دمشق، 1398 ق / 1978 م؛ ابن اعثم كوفی، احمد بن علی، كتاب الفتوح، حیدرآباد دكن، 1392 ق / 1972 م؛ ابن حبیب، محمد، المحبَّر، به كوشش ایلزه لیشتن، اشتتر، حیدرآباد دكن، 1361 ق / 1942 م؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة، قاهره، 1328 ق؛ ابن حزم، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، به كوشش محمد عبدالسلام هارون، قاهره، 1403 ق / 1983 م؛ ابن سعد، محمد، الطبقات الكبری، بیروت، دارصادر؛ ابن سلام اباضی، بدء الاسلام و شرائع الدین، به كوشش ورن رشوارتز و سالم بن یعقوب، ‌ویسبادن، 1406 ق / 1986 م؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب، به كوشش علی محمد بجاوی، قاهره، 1380 ق / 1960 م؛ ابن عساكر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، به كوشش شكری فیصل، دمشق، 1406 ق / 1986 م؛ ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، به كوشش ثروت عكاشه، قاهره، 1960 م؛ ابن هشام، عبدالملك، ‌السیرة النبوة، به كوشش مصطفی سقا و دیگران، قاهره، 1375 ق / 1955 م؛ ابوحیان توحیدی، «رسالة السقیقة»، ثلاث رسائل، به كوشش ابراهیم كیلانی، دمشق، 1951 م؛ ابوزرعۀ دمشقی، عبدالرحمن بن عمرو، تاریخ، به كوشش شكرالله بن نعمت‌الله قوجانی، دمشق، 1400 ق / 1980 م؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، قاهره، دارالكتب المصریة؛ ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، معرفة الصحابة، به كوشش محمد راضی حاج عثمان، ریاض، 1408 ق / 1988 م؛ احمد بن حنبل، الزهد، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ همو، العلل و معرفة الرجال، به كوشش وصی‌الله عباس، بیروت، 1408 ق / 1988 م؛ همو، مسند، قاهره، 1313 ق؛ ازدی، محمد بن عبدالله، تاریخ فتوح الشام، به كوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، 1970 م؛ بخاری،‌محمد بن اسماعیل، صحیح، بولاق، 1315 ق؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب‌الاشراف، ج 1، به كوشش محمد حمیدالله، قاهره، 1959 م؛ همو، همان، ج 2، نسخۀ خطی كتابخانۀ عاشر افندی استانبول، شم‍ ‍598؛‌همو، فتوح البلدان، به كوشش صلاح‌الدین منجد، قاهره، 1956 م؛ حاكم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرك علی الصحیحین، حیدرآباد دكن، 1334 ق؛ خلیفة بن خیاط، الطبقات، به كوشش سهیل زكار، دمشق، 1966 م؛ ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، به كوشش شعیب ارنؤوط و حسین اسد، بیروت، 1405 ق / 1985 م؛ زهری، محمد بن مسلم، المغازی النبویة، به كوشش سهیل زكار، دمشق، 1401 ق / 1981 م؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الكبیر، به كوشش حمدی عبدالمجید سلفی، بغداد، وزارة الاوقاف؛ طبری، تاریخ؛ ظاهریه، ریان، خطی (تاریخ)؛ كلاعی، سلیمان بن موسی، الاكتفا، نسخۀ خطی كتابخانۀ چستربیتی، شم‍ ‍3892؛ كلبی. هشام بن محمد، جمهرة النسب، به كوشش ناجی حسن، بیروت، 1407 ق / 1986 م؛ محبّ طبری، احمد بن محمد، الریاض النضرة فی مناقب‌العشرة، بیروت، 1405 ق / 1984 م؛ مزی، ‌یوسف بن عبدالرحمن، تحفة الاشراف، بمبئی، 1392 ق / 1972 م؛ مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح، به كوشش فؤاد عبدالباقی، قاهره، 1955 م؛ موسی بن عقبه، «المغازی» (نک‍ : مل‍ ، زاخاو)؛ واقدی، ‌محمد بن عمر، الردة، به كوشش محمد حمیدالله، پاریس، 1989 م؛ همو، المغازی، به كوشش مارسدن جونز، لندن، 1966 م؛ یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ، بیروت، 1379 ق / 1960 م؛ نیز: 

Sachau, E., «Das Berliner Fragment des Mûsâ ibn ’Uḳba ... », Sitzungsberichte ... der Berliner Akademie der wissenschaften, Berlin, 1904, vol. XXV.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.